سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اوج دانش، قدرت تشخیص اخلاقی ونمایاندن پسندیده آن و ریشه کن کردن ناپسند آن است [امام علی علیه السلام]
بار دیگر به خود باز گردیم
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
04

مونا :: پنج شنبه 85/7/13 ساعت 4:13 عصر

این آرامشو گم کردم


نوشته های دیگران()

03

مونا :: پنج شنبه 85/7/13 ساعت 4:4 عصر

 

شبی از پشت یک تنهائی غمناک و بارانی،

تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگه آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس،

تو را از بین گلهائی که در تنهائی ام روئیده با حسرت جدا کردم

و تو ....

در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی :

دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی

و من ...
برای دیدن زیبایی آن چشم ،

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت ،
حریم چشمهایم را

به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمیدانم چرا رفتی؟

 نمیدانم چرا ؟شاید خطا کردم!
و تو بی آنکه به فکرغربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا ، تا کی، برای چه؟؟؟؟
ولی رفتی

و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و بعد از رفتنت گنجشکی که هر روز

 از کنار پنجره با مهربانی دانه بر میداشت
تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو ، آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد ،

من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
و بعد از رفتنت کسی حس کرد

 من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته چشمان زیبای توام
برگرد...

ببین سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از اینهمه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت :
تو هم در پاسخ این بی وفائیها بگو

در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است
و من در اوج پائیزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمیدانم چرا ؟

شاید به رسم و عادت پروانگی مان

برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.

 


نوشته های دیگران()

02

مونا :: شنبه 85/7/8 ساعت 5:55 عصر

سلام

نمی خواستم اینگونه پرونده ی عشق هایم را باز کنم

و

اینگونه نظاره گرشان باشم

 .

.....

.........

نمیتونم ساکت باشم نمیتونم ساکت باشم میفهمی؟؟؟؟

...

.....

......

گاه گاه در دلم آشوب است

نمیدانم چیست

نمیدانم چیست

هر لحظه در هر مکان نگاهاه ها را منتظر میبینم

اما دورم دورم

دوررررررررررررررررر

به اندازه ی تمام دال ها واو ها و ر های دنیای

گویا در محفظه ای از خلا به دام افتادم و تنها خودم هستم که صدای خودم را میشنوم

شاید هم نه

صبر کنید

....

.......

..........

لبام رو تکون دادم گفتم:

 کمک کمک کمک کمک هی الوووووو صدای منو میشنوی هی هی مونا مونا

نه خیر صدایم نبود که نبود

......

.......

............

جوونی یعنی اینکه تو یه اتاق هستی که تمام اون اتاق در خلا مطلق هست و حتی نزدیک ترین گوشها بهت صدای  تورو نمیشنون

...

.....

.........

مونا چرا ساکتی داد بزن فریاد بزن بزار نگن تو سری خوره نزار توهین کنن نزار سرت داد بزنه تو یک فرشته ای و رسالتت خلق کردن حرف بزن مونا حرف بزن

پس تورا خلق کردم و رسالتت را در خلق کردن قرار دادم

گوشه ای از خلا باز میشه مونا از خلا در میاد و آماده برای ورود به خلائی جدید گونه هاش سرخ میشه دلش میلرزه دستاش یخ میکنه  انگار خجالت کشیده باشه آروم میگه

دوست دارم

و ذدوباره در خلائی نو قرق میشود اینبار با تکه کاغذ و خودکار مشکی برای نگاریستن.

نوشته های دیگران()

01

مونا :: جمعه 85/7/7 ساعت 4:59 عصر

یا حق

سلام مدتی از خودم دور بودم

راه میروم راه انچنان که تنها صدای قدم هایم مرا به هوش نگه میدارد

راه میروم در راه رو هایی که روزی جز خاطره چیز دیگر باقی نخواهد ماند

...

......

.........

سعی میکنم توی یک خط راه برم به آسمون نگاه میکنم و به زندگیم فکر میکنم

از کنار گروهی از همون موجوداتی که خلقشون کردی و بهشون میگن انسان میگذرم *

حرفشون رو قطع میکنن

صدای خنده هاشون دیگه نیست

تمام حواسشون به منه

بعد از چند لحظه که چند جمله از صحبتام رو میشنن واژه ای رو تکرار میکنن که برای من غریب نیست آشناست /دیوونست/

من اما انگار با شنیدن این واژه به وجد میام که کار خودم رو بهتر انجام بدم

برم میگردم به چهره هاشون نگاه میکنم

پلکهام به هم نزدیک میشن گونه هام بالا میان چیزی ما بین خنده و لبخند شونه هامو بالا میندازم

با شیطنت خاصی به همشون لبخند میزنم و میگم آره دیوونم من دیوونشم دیوونه ی خدامم دیوونه ی قدرتشم دیوونه ی آسمونشم من دیوونه ی خدامم

....

.........

...........

 

کمکم کن دستو بگیر

یا علی


نوشته های دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

04
03
02
01

About Us!
بار دیگر به خود باز گردیم
مونا
Link to Us!

بار دیگر به خود باز گردیم

Hit
مجوع بازدیدها: 2182 بازدید

امروز: 8 بازدید

دیروز: 1 بازدید

Submit mail